نگیننگین، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

دخترم نگین

شب زنده داری ماه رمضان

چند شبه که خانومم یه خواب نیم ساعته میری و سرحال بیدار میشی و به شیطونی مشغول. وای خدا دیشب ساعت ١٢.٥ بیدار شدی تا... دلم میخواست ساعت را بهت یاد بدم تا خوابت هم روی ساعت باشه ولی فعلا ساعتمون را باید با تو تنظیم کنیم! اینم توفیق احیا تو شب های ماه رمضون!
15 مرداد 1390

تولد یک سالگی نگین

خيلي وقته كه دلم ميخواد از نگين بنويسم تا اينجا يه دفتر خاطرات براش بشه. خاطراتي كه بعدها شايد خيليش را از ياد ببره. ولي خيلي مشغول بودم. از حالا به بعد سعي مي كنم هر هفته چند تا كاراش و اتفاقاتي كه بهش مربوط ميشه را بنويسم. فعلا اين شرح اولين سالروز حضور شيرينش بين ما باشه تا بعد: اولین تولد نگین را باید بیست و سوم تیر ماه می گرفتیم که اتفاقا ٥شنبه هم بود(البته يه تولد كوچولو با يك كيك خونگي گرفتيم)  ولی بنا به دلایلی تولد مفصلش به جمعه ٧ مرداد موكول شد. روز قبلش( بالاخره بعد از چند ماه که تصمیم داشتم ) بردمش آتلیه ولی خیلی اذیت کرد. پنجاه تا عکس ازش گرفت تا چندتاییش خوب دراومد. من و مامان فخري و عك...
7 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نگین می باشد